Ich will eine Katze

Ich liebe KatzenVon: 

 

گروه سنی کودکان و نوجوان

 

 ۱. گربه کوچولو

بعد از تعطیلی مهد کودک چهارتا بچه داشتند توی شن ها بازی میکردند. تینا و پتر که پیش دبستانی بودند و کاترین و مکس که کوچیک تو بودند. یهویی کاترین متوجه یک چیز سیاهی در فاصله ۳ متریش شد. دقیق تر که نگاه کرد فهمید که اون یک گربه کوچولو پشمالو مشکی هست. 

کاترین داد زد - بچه ها نگاه کنین !‌اونجا یک گربه کوچولو مشکی نشسته !

همه بچه ها دست از بازی کشیدند و با کنجکاوی به گربه کوچولو نگاه کردند. گربه میو میو کرد و با احتیاط به بچه ها نزدیک شد. 

کاترین با اشتیاق فریاد کشید - وای خیلییی نازه !

کاترین از همه کوچیک تر بود و به حیوانات بیشتر از بقیه علاقه داشت و مخصوصا گربه ها رو از سگ ها و خرگوش ها و بقیه حیوانات بیشتر دوست داشت. 

اون همیشه دوست داشت که یک گربه داشته باشه اما مادرش اجازه نمی داد و میگفت که خیلی زحمت برای نگه داری گربه وجود داره.

تینا با نگرانی گفت : مامانش کجاست ؟

کاترین گفت شاید مامانش مرده.

پتر فریاد زد : شاید مامانش کشته شده !

تینا گفت : وای نه !‌حالا باید چیکار کنیم؟

 

...

 

 

https://www.bookrix.de/_ebook-engelchen07-ich-will-eine-katze/

 

به نظر شما گربه از کجا اومده و بچه ها چه تصمیمی می گیرن ؟